هر شیشه گلرنگ عقیق یمنی نیست
هر سنگ و گلی گوهر نایاب نگردد
هر احمد و محمود رسول مدنی نیست
بر مرده دلان پند مده خویش میازار
زیرا که ابوجهل مسلمان شدنی نیست
با مرد خدا پنجه میفکن که چو نمرود
این جسم خلیل است که آتش زدنی نیست
خشنود نشو دشمن اگر کرد محبت
خندیدن جلاد زشیرین سخنی نیست
جایی که برادر به برادر نکند رحم
بیگانه برای تو برادر شدنی نیست
صدبار اگردایه به طفل تو دهد شیر
غافل مشوای دوست که مادرشدنی نیست
” شمس تبریزی
برادر ,مرد ,شدنی ,تو ,زشیرین ,جلاد ,هر مرد ,نیستجایی که ,سخنی نیستجایی ,جلاد زشیرین ,که برادر
درباره این سایت