محل تبلیغات شما
گر به مرد و یلی نادر دوران باشی
گر به بازوی قوی رستم دستان باشی
گر به شهرت به جهان سام نریمان باشی
گر به صورت به جهان یوسف کنعان باشی
گر تو در گنج و زر و مال چو قارون باشی
آخر از دست اجل خسته و بی جان باشی
گر بگیری چو سکندر همه ی دوران را
گر به کیوان ببری کنگره ی ایوان را
گر به انس و ملک و جنس دهی فرمان را
گر نشانی به در خویش دو صد دربان را
آخرش مرگ درآید که تو حیران باشی
گر تورا جامه ای از اطلس و کمخا به بر است
زیر پا مرکب و تاجی ز زمرد به سر است
دل به دنیا تو نبند عشق جهان پر خطر است
آنچنان مرگ می آید که تو حیران باشی
روز م که تو از خاک برون آری سر
بکن اندیشه که آن روز نه زور است و نه زر
نی زنی نی دختر نه برادر نه پسر
خوش به آن روز که خود حاتم طائی باشی

تا زمانی که رسیدن به تو امکان دارد

روسری سرکن و نگذار . . .

تنها دلم تصمیم می گیرد

باشی ,تو ,باشیگر ,جهان ,گر ,دوران ,گر به ,که تو ,راگر به ,به جهان ,آن روز

مشخصات

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

افق های آرمانی سینی نشا اصفهان reimapilfu نگاهی دیگر... enpeamesgest ~ نبض ترانه باشگاه فارغ التحصیلان گروه جغرافیا گپی با خط خطی های من nensquconswe